ترسناک است
دقيقا عين آن ظلمي که با من کرد
خدا با خودش کرد
دلم ميخواست ظلمي که با من کرد را درک کند و بفهمد چه بر من گذشت ولي نه اينچنين
جگرم خنک نشد، نسوخت.
ولي خوشحال هم نشدم
فقط ترسيدم
از اينکه خدا خيلي حواسش به همه چيز هست و هيچ چيزي را بي جواب نمي گذارد
بايد به قدم هايم بيشتر توجه کنم
من از چوب خدا عجيب ميترسم
خدايا نشانه هايت را هميشه در زندگي ام پررنگ کن تا در سخت ترين شرايط يادم نرود که کنارم هستي
انقدر تن صداي ذهنم زياد بود که نزديک بود گريه ام دربياد و داد بز
ظلمي ,ترسناک ,خدا ,عجيب ,ميترسمخدايا ,هميشه ,که با ,ظلمي که ,با من ,نشانه هايت ,ميترسمخدايا نشانه